اسب
دوستم پرسید سال تولدت چیه؟
عدد را که گفتم جواب داد:
میشه سال اسب!
پدرم گفت:
تو همیشه حرف خودتو می زنی. مثل یه اسب چموش سرکش!
مادرم گفت: عین اسب تو اون دانشگاه دوییدی که چی؟ بیا یه ذره کدبانوگری یاد بگیر!
برادرم گفت: عین اسب رام آدم میشی...ولی وقتی قاطی می کنی از پشت جفت پا لگد میزنی.
از خواب بیدار شدم؛ یکی گفت: موهاشو! عین یال اسبه!
همه ی این حرف ها را شنیدم ولی باور نکردم که بین من و اسب پیوندی باشد.
حالا اما خوب که به چشمهایش نگاه می کنم...
نه که شبیه چشم های خودم باشد ولی،...
آشناست...
- ۹۲/۰۶/۰۳