نخوان؛ نگاه کن‏‏!‏

اینجا حاصل پریشان حالی های من است...حاصل فریادهای به سکوت نشسته ام.

نخوان؛ نگاه کن‏‏!‏

اینجا حاصل پریشان حالی های من است...حاصل فریادهای به سکوت نشسته ام.

مشخصات بلاگ

روایتی است از حوالی دل همه ی آدم های دنیا‏...

اسب

يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۲۲ ق.ظ

دوستم پرسید سال تولدت چیه؟

عدد را که گفتم جواب داد:

میشه سال اسب!

پدرم گفت:

تو همیشه حرف خودتو می زنی. مثل یه اسب چموش سرکش!

مادرم گفت: عین اسب تو اون دانشگاه دوییدی که چی؟ بیا یه ذره کدبانوگری یاد بگیر!

برادرم گفت: عین اسب رام آدم میشی...ولی وقتی قاطی می کنی از پشت جفت پا لگد میزنی.

از خواب بیدار شدم؛ یکی گفت: موهاشو! عین یال اسبه!

همه ی این حرف ها را شنیدم ولی باور نکردم که بین من و اسب پیوندی باشد.

حالا اما خوب که به چشمهایش نگاه می کنم...

نه که شبیه چشم های خودم باشد ولی،...

                                             آشناست...


اسب


  • شادی دالانی

نظرات  (۲)

این که نوشتی «ممنون که نذاشتید برم» باید اعتراف کنم واسه خاطر تو نبود بلکه به خاطر خودم بود. نمی خواستم فرصت خواندن نوشته هات رو از دست بدم. بعضی از نوشته هات واقعاً تأثیر گذارن. مثل نیمه ی رمضان یا خواب های مادربزرگت که همین اخیر نوشتی. می دونی یه دنیا حرف برا اون داشتم اما چه کنم که کم صحبتم. فقط اینو بگم به مادربزرگت غبطه می خورم. نه این که یکی مثل اونو داشتم. نه، داشتن جواهر چیزی به آدم نمی افزاید. به این غبطه می خورم که کاش سال های پایانی عمرم منم چنین حالی داشتم. اماما رو می دیدم، یه پسرم پسر امام حسین بود و یه نوه م دختر امام رضا. چه حالی ...
پاسخ:
من از ته دل براتون آرزو می کنم، نه چرا آرزو؛ دعا می کنم که خداوند عمر باعزت، و به ویژه در سنین نزدیک به مرگ دل سبک و دین سنگین بهتون عطا کنه.
بی دِین با دین.
و دعا می کنم همیشه جوری زندگی کنید که ائمه به وجود شما افتخار کنن، یا لااقل ازتون راضی باشن.
ایضا برای خودم.
می فهمم که آدم های کم صحبت عذاب می کشن از این که کسی ازشون بخواد حرف بزنن.
ولی خواهش می کنم حداقل خوش اومدن یا نیومدنتون رو بهم بگید.
برام مهمه.

داشتم وبلاگ قبلیت رو می خوندم: «آی باکلاه».

واقعاً عاشقانه نوشتی. معلومه خیلی وقت گذاشتی و بهش فکر کردی.

دخترم، عشق خیلی لذت بخشه ولی همیشه درست نیست. نذار هرکسی با دل نازکت بازی کنه. تو پاکی (یه جایی خونده بودم معصومه د. دانشجوی دانشگاه ش. ب.) ولی هر کسی که مقابلت می بینی این قدر هم معصوم نیست. البته این چیزا به من مربوط نمیشه. می بخشی.

پاسخ:
پاسخ رو ایمیل زدم براتون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی