نخوان؛ نگاه کن‏‏!‏

اینجا حاصل پریشان حالی های من است...حاصل فریادهای به سکوت نشسته ام.

نخوان؛ نگاه کن‏‏!‏

اینجا حاصل پریشان حالی های من است...حاصل فریادهای به سکوت نشسته ام.

مشخصات بلاگ

روایتی است از حوالی دل همه ی آدم های دنیا‏...

چه عجب؟!

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۳ ب.ظ


وه چه خوب آمدی، صفا کردی چه عجب شد که یاد ما کردی؟
ای بسا آرزوت می مُردم خوب شد آمدی، صفا کردی

 

آفتاب از کدام سمت دمید که تو امروز یاد ما کردی؟
از چه دستی سحر بلند شدی که تفقُد به بینوا کردی؟

 

قلم پا به اختیار نبود یا ز سهوالقلم خطا کردی؟
بی وفایی مگر چه عیبی داشت که پشیمان شدی وفا کردی؟

 

شب مگر خواب تازه ای دیدی که سحر یاد آشنا کردی؟
هیچ دیدی که اندرین مدت از فراقت به ما چه ها کردی؟

 

دست بردار از دلم ای شاه که تو این مُلک را گدا کردی
با تو هیچ آشتی نخواهم کرد با همان پا که آمدی برگرد



ایرج میرزا

 

  • شادی دالانی

نظرات  (۳)

از خون جوانان وطن لاله ،‌لاله دمیده ...

برای من ایرج میرزا با این شعرش تداعی میشه ....
پاسخ:
مدرسه که می رفتیم عکس می دادن انشا بنویسیم.
یه عکسی بهمون دادن پوتین سرباز جنگ بود که یه گنجشک از توش در اومده بود.
یه بنده خدایی نوشت:
از کفش جوانان وطن، جوجه دمیده!
اون بنده خداکی بود ؟؟
پاسخ:
بنده ی خدا.
کی؟
سلام
عکس کپی شد
موفق باشی و سربلند
پاسخ:
آخ آخ این جوری که نمیشه.
یعنی من باید بیام تو وبلاگ شما هرچی شعر یا عکس کپی کردم بابتش اجازه بگیرم؟
خواهش می کنم ازتون این کارو با من نکنید!
پس اجالتا مستحضر باشید جناب، کل وبلاگ شما تو فایل ما کپی شد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی