نخوان؛ نگاه کن‏‏!‏

اینجا حاصل پریشان حالی های من است...حاصل فریادهای به سکوت نشسته ام.

نخوان؛ نگاه کن‏‏!‏

اینجا حاصل پریشان حالی های من است...حاصل فریادهای به سکوت نشسته ام.

مشخصات بلاگ

روایتی است از حوالی دل همه ی آدم های دنیا‏...

۱۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

بالاخره بعد از مدتها از متنهای خودنویسم گذاشتم

راستشو بخواین من طولانی و خسته کننده می نویسم و گاهی انقدر تحت تاثیر احوالات درونی خودمم که اگر کسی ندونه من چمه، واقعا نمی فهمه من چمه.

و راست دیگه اشو بخواین اذیت می شم وقتی آدما از روی نوشته ام قضاوتم می کنن

و راست ترشو بخواین گفتن دست نویسامو نذارم تو وب که مبادا کپی شه(این یکی خیلی راست نیست)

ولی راست تر ترش اینه که وقتی قلمت عادت کنه که واسه یه مخاطب خاص بنویسه، اگه دیگه اون مخاطب نباشه، اگه خاص نباشه، اگه مخاطب خاصی تو کار نباشه، قلمم دیگه همون قلم نمیشه.

اما یکی از قدیمایاشو می ذارم براتون:



ایستاده ام روی مدار صفر درجه ی زندگی ام.

نه خوبم نه بد.

نسبت به حال آدم ها بی تفاوت نیستم.

اما خوب یا بد بودنشان برایم تفاوتی ندارد

نه نگرانم و نه بی خیال

 نه هستم و نه گم و گور

نه همین دور و بَر نه دورادور...

بی انگیزه نیستم

بی بهانه نیستم.

درد ندارم حرف ندارم

شاد نیستم ذوق ندارم

نگاه نمی کنم

قدم نمی زنم

عبور نمی کنم

همینم که هستم

نه خوب نه بد

ایستاده ام روی مدار صفردرجه ی زندگی ام و...همه چیز عادی است!


همه چیز عادی است ولی حال من عادی نیست...

  • شادی دالانی

 دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است

هوای ناحیه ی ما همیشه بارانی است

دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه

همیشه برزخ دل تنگه ی پریشانی است

مهار عقده ی آتشفشان خاموشم

گدازه های دلم دردهای پنهانی است

صفات بغض مرا فرصت بروز دهید

درون سینه ی من انفجار زندانی است

تو فیض یک اقیانوس آب آرامی

سخاوتی ، که دلم خواهشی بیابانی است!


________________________



نه چندان بزرگم/ که کوچک بیایم خودم را/ نه آن‌قدر کوچک/ که خود را بزرگ.../ گریز از میانمایگی/ آرزویی بزرگ است؟



"قیصر امین پور"

  • شادی دالانی




یعنیا!!!
قاط زدم اساسی!
کلی به این عکس خندیدم در حدی که گشتم واسه شما هم پیداش کردم یه کم دور هم بخندیم
واقعا دلم واسه خنده تنگ شده بود.

  • شادی دالانی

خدایا شکرت که تو سخت ترین لحظه های زندگیم آدمایی هستن که واقعا می تونم رو بودنشون حساب کنم.

آدمایی که با حالم بدحال و خوش حال می شن.

با بغضم گریه می کنن.

و با لبخندم شاد می شن.

و آدمهایی که برای با من بودن وقت دارن، و آدم هایی که برای بودن من ارزش قائلند.

و آدم هایی که همیشه از بودنشون، اعتماد به نفس که نه اعتماد به تو رو دریافت کردم.

و اگر باشه، ناقابل آبرویی...

ولی می دونی خدای من!

این روز ها بیشتر از هر کسی به بودن تو احتیاج دارم.

به این که نزدیکم باشی،

حست کنم.

صداتو بشنوم.

ببینمت.

نیاز دارم به این که باشی.

می دونم هستی ولی چشمامو باز کن که ببینم هستی

که دلم قرص شه

...

دلم امنیت می خواد خدا!

و آرامش...

و کمی زندگی

فقط همین.

_______________________________________________________________

ببخش اگر امروز ترسیدم که نکنه آبروم بره.

ببخش اگه حواسم نبود آبرویی که تو داده باشی جز به دست خودت رفتنی نیست.

و ببخش که یادم رفت خدای من تویی...

و ببخش...


  • شادی دالانی

نوشته بود برایم:

" خودت...

         سه نقطه...

                        تمام" !

نوشتمش که: دلم...

                       چون؟

                              چرا؟

                                   چگونه؟

                                            کدام" ؟

نوشته بود و نوشتم، نوشتن آسان است

گذشته بود و گذشتم، گذشتن آسان نیست

                                                                  "سید مهدی طباطبایی"

  • شادی دالانی


تفاوت‌ های ما بیش از شباهت هاست باور کن

تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم

تو آهوی رهای دشت های سبزی اما من

پلنگ سنگی دروازه‌های بسته شهرم


فاضل نظری
  • شادی دالانی