من مشتعلن مشتعلن مشتعلاتم
شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۱۹ ق.ظ
ای یک شبه دیوانه شدن از برکاتت
دیوان غزل حاصل حمد حرکاتت
دیدم که نگاهت غم در عین نشاط است
گیسوی تو مجموعه ی پل های صراط است
تا دست به دستت زدم از برق پریدم
خورشید تورا دیدم و تا شرق پریدم
شمسم شدی و مولوی ام کردی و رفتی
با چند غزل منزوی ام کردی و رفتی
ناگاه به هم ریخت فعول و فعلاتم
من مشتعلن مشتعلن مشتعلاتم!...
هیچ اینه در حسن تو تاثیر ندارد
یک بیت نیازی به دو تفسیر ندارد
- ۹۲/۰۶/۲۳
خوبی بانو ؟؟!!
مواظب باش آتیش نگیری از این همه مشتعلن مشتعلن مشتعلن هاااا
راستی گوناخلار اومدن ؟؟؟
داشت یادم می رفت ، تلفنمون برات میزارم شادیه جان ...