نخوان؛ نگاه کن‏‏!‏

اینجا حاصل پریشان حالی های من است...حاصل فریادهای به سکوت نشسته ام.

نخوان؛ نگاه کن‏‏!‏

اینجا حاصل پریشان حالی های من است...حاصل فریادهای به سکوت نشسته ام.

مشخصات بلاگ

روایتی است از حوالی دل همه ی آدم های دنیا‏...

نامه...

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۴۸ ب.ظ

یک نامه ام، بدون شروع و بدون نام

امروز هم مطابق معمول ناتمام

             خوش کرده ام کنار تو دل وا کنم کمی

              همسایه ی همیشه نا آشنا؛ سلام

از حال و روز خود که بگویم، حکایتی است

یک صفحه زندگانی بی روح و کم دوام

             جویای حال از قلم افتاده ها مباش

             ایام خوش خیالی و بی حالی ات به کام!

دردی دوا نمی کند از متن تشنه ام

چیزی شبیه یک دل در حال انهدام

...

باشد برای بعد اگر حرف دیگری است

تا قصه ای دوباره از این دست، والسلام!


ناصر حامدی


  • شادی دالانی

نظرات  (۴)

تا قصه ای دوباره از این دست... خیلی قشنگ بود، مال کی بود؟
داستان از چه قراره شادی؟داری میری کربلا؟بی خبر؟بی سر و صدا؟کی حالا؟
بازم ستاره ی سهیل شدی که!یه زمان فکر میکردم اگه واسه همممه عالم ستاره سهیل بشی،لااقل واسه این دوست جانت ستاره نمیشی...ولی کاشف به عمل اومد دیگه واسه مام ستاره شدی دوست جان...
عیب نداره!شکایتی هم نیست.فقط دوست دارم بدونی و درک کنی که نگرانتم و دوست داشتم ببینمت بلکه هم تو آروم تر بشی هم بنده.به علاوه کاری و مطلبی بود که میخواستم در باب استشاره مطرح کنم،اما خدا نخواست و ما تا روزی که خدا نخواهد لب باز نمیکنیم به بیان مقصودمان انشاالله.
یک چیزی هم هست که میخوام خواهرانه برات بگم شادی به قول مادر بزرگا قول بده آویزون گوش ت کنی: گاهی کسانی هستند که خیلی زیاد آدمو دوست دارن.دمشون رو داشته باش.خیلی فواید داره.خیلی زیاد.
راستی نظرت رو تایید کردم تا سمانه بیاد بخونه.اگه مشکلی هست اطلاع بده.
رفتی پابوس ارباب،زیاد التماس دعا...زیادتر از همیشه...
پاسخ:
فوق العاده ای دوست جان!
کربلا به جای خود.ولی من الآن امام رضا لازمم.
دارم می رم مشهد به امید خدا.
شما خورشیدی و ما ستاره ها تو شما گم میشیم.
آره عزیز اگه ما رو نمیبینی دلیلش همینه:-))
عالی
قرار بود یه ادرس وبلاگ بدی به ما دوست جان!!!
پاسخ:
یادآوری شرط اول معاشرت با منه!
نه دوست جان یادم نمیاد.
سلام .
نمبی دونم کجا هستی ؟ کجا می خوای باشی و یا کجا می خوای بری ؟ با اون نوشته پست قبلیت که حسابی نگرانم کردی ... بعدشم به دلایل کاملا شخصی پاک کردی .البته کاملا حق داشتی که بزاری باشه یا نه ؟ولی بدون که خیلی نگرانتم.خیلی ... وقتی داشتم رو کاسه نذری آش،عناع داغ و بقیه چیزارو می ریختم، به یادت بودم ... یادت ...
وقتی می گی نامه ،حس می کنم خیلی ازت دورم .خیلی خیلی زیاد ...
پاسخ:
...
خوبم.
نه حالم بده نه حالم خوبه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی